عروسی دوستای مامان و بابا
سلام دختر خوشگلو تنبل من خوبی؟ تنبل شدی و با کم تکون خوردنت منو هی میترسونی. خداروشکر جز کمر دردای شدید مشکل دیگه ای ندارم و این دوران هم داره به خوبی میگذره. دیروز تا ساعت 4:30 سر کار بودم و بعدبابایی اومد دنبالمو رفتیم خونه مامان فاطمه یه دوش 2دقیقه ای گرفتیم و بابایی رفت آرایشگاه و منم موهامو خودم درست کردمو یه آرایش ساده هم کردم. بابایی از آرایشگاه اومد چه چیزی شده بود کلی با تیپ و قیافش حال کردم قربونش برم شوهرم خیلی خوشگل شده بود. رفتیم سمت خونه خودمون و من لباسامو پوشیدم و راه افتادیم سمت تالار عروسی داوود و مهین دوستای صمیمی منو بابایی. صحرا و محمد و رادین جون هم بودن. خیلی خوش گذشت. مهین شبیه پرنسسا شده بود خیلی باحال ...
نویسنده :
مامان هلاله
17:01